برای مشاهده داستان برید ادامه مطلب
السا:بگو چی میخای ما چیزی نداریم که بدرد تو بخوره./پچ:من زندگیتونو میخام میخام جونتونو بگیرم و بفرستمتون به درک/جک:جرئتشو نداری فکر کردی میزارم مردمم و زن و بچمو ازم بگیری؟/پچ:به به میبینم پادشاه و ملکه شاهزاده ای هم دارن/چشمای جک با گفتن زن و بچم برقی درخشان زد و کمی آرامش بخش شد/جک:خیال کردی همه مثل تو کابوس بچه ها هستن که زندگی بچه ها رو تبدیل به جهنم میکنن؟خیال کردی همه مثل توهستن که به هیچ چیز و کسی دل نبستن؟؟؟؟/پچ:لذتی که در مرگ هست در زندگی نیست/السا:بچه ها برای ما مثل زندگی دوباره هستن/پچ:انگاری ملکه ات زبونش درازه فکر کنم یکم درد و دوری از پادشاهش زبونشو کوتاه کنه/پچ که منتظر هر لحظه بود که السا رو بدزده و ببره و جک رو بیچاره کنه این موقعیت با جمله السا پیش اومد اون السا رو به سرعت با کابوس هاش ناپدید کرد و توی مقر تاریکی هاش اونو مخفی کرد توی زندانی مخوف و ترسناک شبیه به زندانهای آرندل السا که از کثیف بودن زندان همش داشت اوق میزد و دلش هم خیلی درد گرفته بود و نی نی کوچولوش هم همش لگد میزد اوضاع رو سخت تر کرده بود/السا:وای دوباره نه سه روز از پارسال بی جک چی کشیدم دوباره نمیخام اونطوری بشه اینجا هم خیلی کثیف ... .اووووقققق/جک به سرعت میره دنبال السا/جک:سه روز از پارسال بی السا بودم دیگه برام بسه نمیخام دوباره ازش دور بشم باید هرجوری شده پیداش کنم وگرنه بچه هم از گرسنگی میمیره و السا هم ضربه محکمی میخوره تو روحیش و احتمالا اونجا خیلی کثیفه و السا همش داره اوق میزنه/همونطور که جک هم داشت دنبال السا میگشت با خودش فکر کرد که السا باید روز تولدش اینهمه درد بکشه و سختی تحمل کنه؟باید هرچه زودتر پیداش کنم وگرنه اگر السا یا بچه طوریشون بشه من هرگز خودم رو نمیبخشم/جک هرچی دنبال السا میگرده پیداش نمیکنه چشماش داره از کاسه میزنه بیرون قلبش داره تاپ تاپ میزنه عرق از سر و روش داره میریزه چشاش از بس سرخ شدن جایی رو نمیتونه ببینه/جک:السا آخه تو کجایی ،الساااااااااااااااا،یه طوری بهم بگو کجایی/السا که از درد داشت به خودش میپیچید سرشو بلند کرد و با هزاران امید با بلندترین صدایی که میتونست جک رو صدا کرد/السا:جککککک/ولی از درد خیلی نتونست صداشو بالا ببره و افتاد رو زمین/جک:السا آخه تو کجایی/السا تنها کاری که میتونست بکنه این بود که امیدوار باشه یخی که پرتاب میکنه در رو بشکنه و نجاتش بده/______________این صدای دری بود که شکست جک صدا رو شنید و به سمت السا با بالاترین سرعت ممکن روانه شد اون السا رو پیدا کرد اما................./(پایان قسمت بیستم)
اما؟؟اما؟؟اما؟؟زندگی بدون.........
)
(پایان قسمت بیست یکم
همینه قسمت بعد؟؟
بهت برنخوره ما به کلی دخمل شوخی هستیمم!!!
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
بزودی دوست عزیز
اما چی اما چی زود قسمت بعد رو بزار اما چییییییبیییییییییییییی
بزودی در پنجشنبه میاد
اتفاق خوبی نمیوفته